اولین بار بود مامان آمارمو به دوست جماعت داد.

مامانم خوشش نمیاد بهش زنگ بزنن و بگن فاطمه کجاست؟!

ولی خب بازم خیلیا شمارشو دارن وزنگ‌میزنن

مامانمم میگه :نیست ، نمیدونم ،خبر ندارم ، شاید خوابه من سرکارم نمیدونم ، تو دوستشی بهتر باید بدونی ،.

حالا این‌همم بی محلی میکنه ها بازم نمیدونم چرا اینقد مامانو دوست دارن

امروز ولی انگار خواست در حقم خوبی کنه اگه ببینمش حالم خوب میشه بهش گفت :

حالش خوب نیست ، همش خوابه ، نمیدونم میخوای بیا خونمون من هستم 

اینایی که من میشنوم

میاد تو اتاقم منم خوابم میاد و اصلا حوصلشو ندارم 

یهو جزوه لغتمو که ۵۴ صفحست لولش میکنه از جلوی سرم به گلوم فشار میاره

حس خفگی که نه دروغِ ولی الان یکساعته که رفته نمیتونم راحت این عمل بلع و آب دهن قورت دادن خودمون رو درست انجام بدم 

هی دست میزنم و گردنم قرمز تر میشه

داره میره میبوسه منو و میگه ببخشید

میگم باور کن من‌دوستیتو نمیخوام نمیدونم چرا اینقدر پا فشاری میکنی واقعا دیوانه ای

ناراحت شد

مهم نیست.

بدش اومد و رفت اینم مهم نیست

مهم اینه گلوم شدیدا درد میکنه .

و اصرارم‌داشت چیزی نبود که !

+۷ سال از عمرمو دارم باهاش میجنگم و عین آدم خداحافظی کنیم اما نمیشه که نمیشه!

+یهو یادم اومد تولد خواهرمه و تند تند دارم لباس میپوشم تو این بارون کوچولو برم براش کادو بخرم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دامؤن James baghirani یکتا:رفقا دارند برای ظهور امام عصر(ع) یارگیری میکنند خرید اینترنتی هسویام علم و دانش و نجوم عاشق Skye خبر معجزه